آغاز:
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمی
دیوانه ام نندیشد آن کاندر دل اندیشیده ام
«مولانا جلال الدین»
عشق مقوله ای پردامنه در تفکر بشری است که در فلسفه و عرفان و ادبیات و مطالعات روانشناسی و بسیاری از علوم انسانی پردامنه ترین بحث ها را به خود اختصاص می دهد و هرگز به اتمام در مباحث رضایت نمی دهد و هرگز در هیچ دوره ای خاتمه نمی یابد و بحث از عشق همواره نو و پرجاذبه است. عشق مجهولی است معلوم و معلومی مجهول که بشر هم آن را شناخته و تجربه کرده و هم به تمامی نشناخته و به تمامی تجربه نکرده است.
پیشتر از این سه مجموعه از عاشقانه ها به نام های «عاشقانه های آدم و حوا»، «عاشقانه های هبوط» و «مکاشفات عاشقانه» را نشر داده ام. این مجموعه نیز در تداوم آن مجموعه ها و به همان سیاق نوشتاری معمول در آنها ارائه می شود و هر متن مستقل با پیوندی در مضامین نسبت به متون دیگر ارتباط می یابد. عاشقانه های معمول در ادبیات پارسی بیشتر در قالب شعر و منظومه های جذابی است که داستان هایی کوتاه در بطن داستان بلند عاشقانه بین دو شخصیت و در تعامل با شخصیت های فرعی دیگر را به زبان شعر و بیشتر در قالب مثنوی روایت می کنند. در ادبیات منثور نیز داستان های عامیانه و داستان های کوتاه عاشقانه به فراخور کارکردهای سرگرم کننده وجود داشته است که اگر غنی از ماجراهای متنوع و پرجاذبه بوده باشد به بستر شعر راه بیشتری یافته و نثر را گاهی به دنیای شعر برگردانده تا به دلیل جذابیت تصویرسازی های کلامی و وزن و ریتم و موسیقی شعر قابلیت بیشتری برای جذب مخاطب داشته باشد.
عاشقانه ای که پیش روی است نه از متن داستانی بهره می برد نه کاملا به بیان شاعرانه در می آید، بلکه کلامی منثور را پیش می برد که گاه به گاه تنه ای به بیان شاعرانه می زند و واگویی های شخصی است که می تواند عمومیت خود را در تجربه های انسانی از عشق اعمال کند و این قلم بسیاری از خوانندگان را زبان گویای خود سازد تا گوش شنوای خود.
عاشقانه های صبح کتابی است از عشق و هجران و وصل و امید. واگویی دل است که به فضایی خیال انگیز جان می بخشد و در تکاپو برای یافتن مسیری است رو به روشنایی. در ادبیات عرفانی هجران به شب و وصال به صبح تعبیر می شود و از این روی کـتاب عاشقانه های هبوط که کتاب هجران بود به صبحی می رسد که تعابیر شیرین تری را در خود جای داده و امید انسان زمینی در رسیدن به معشوق ابدی نیز چنین چشم داشتی است که نور که نماد صبح است، نشانی از رهایی و اتصال به محبوب و سرآغاز بالیدن و پاییدن به راه عشق است.
در خاتمه، از زحمات مدیریت محترم انتشارات «سراچه دل»، جناب آقای «دکتر محمود صفری» عزیز در انجام این اثر کمال امتنان و سپاس را دارم.
محمدباقر اشرفیان بناب دیماه 1397